قبلاً یه طور دیگه بودم حالا شدم یه طور دیگه! نویسندگیه دیگه، آدم رو با خودش میبره هر جا که دلش خواست! یه زمانی شعر حرف اول رو میزد حالا شده همه چیز نویسی!
همه چیز نویس شدم و هنوز هم تو نوشتن و خوندن کتاب کم میارم و میگم ای خدا باز این همه کتاب مونده بخونم، ای نویسنده یه کم بیکار باش تا ما اول کتاب قبلیا رو بخونیم تا برسیم به شماها. (با شما مترجمها هم هستم!)
القصه. از فیسبوک نویسی و اینستاگرامنویسی و تلگرامنویسی رسیدیم دوباره سر وبلاگ! اگر اون سه تا مورد قبلی رو فرض کنیم سر زدن به خونه دوستات مثل آزیتا و آمیتیس و کاملیا باشه وبلاگ میشه سر زدن به خونهی مادربزرگت!
البته ما هی میریم از خانه سالمندان درش میاریم نوازشش میکنیم میگیم قهر نکن وبلاگ جان، ما خاطر شما رو میخوایم. زیاااااد.
درباره این سایت